پس از مطالعه، در صورت مفید بودن، این متن را برای دیگران نیز ارسال نمایید تا آنها نیز از مطالعه مفید آن بهرهمند شوند.
دعوای تایید و تنفیذ سند عادی یکی از دعاوی حقوقی در مرجع قضایی است. در مورد اسناد عادی ، اصل برصحت و اصالت سند می باشد و مادامی که جعلیت یا عدم اصالت آن در مرجع قضایی ذی صلاح به اثبات نرسد هیچ خللی به مفاد سند وارد نمیشود.
فهرست مطالب
کاربر گرامی، در صورت نیاز به وکیل پایه یک کلیک نمایید.
صحت سند عادی
در اسناد عادی، اصل بر صحت و اصالت سند است و تا زمانی که جعلیت یا عدم اصالت آن در مرجع قضایی صالح به اثبات نرسد، مفاد سند نمیتواند ابطال شود. بدین ترتیب، در دعوای مربوط به تأیید و تنفیذ سند عادی، ادعای خواهان نه تنها مخالف اصل نیست بلکه در واقع همسو با آن است. بنابراین، خواهان در این نوع دعاوی ادعایی خلاف اصل ندارد و نمیتوان او را مدعی به حساب آورد به گونهای که ادعایش قابل استماع باشد.
از این رو، به طور کلی عنوان دعوا در این موارد نمیتواند مطرح شود و در نتیجه با این استدلال که اصل بر صحت و اصالت اسناد عادی است، دادگاه میتواند درخواست صدور قرار عدم استماع دعوی را مورد پذیرش قرار دهد.
این نکته به این معنا نیست که اساساً نمیتوان نسبت به تنفیذ سند عادی در دادگستری اقدام کرد؛ به ویژه در مواردی همچون تنفیذ وصیتنامه عادی که طرح این دعاوی ضروری است. در برخی مواقع نیز ممکن است دعوای تنفیذ سند عادی به موجب تجویز قانونگذار امکانپذیر باشد؛ مانند مقررات تبصره ۶ قانون اراضی شهری، که به افراد دارای اسناد عادی مربوط به زمینهای موات و بایر پیش از اجرای قانون لغو مالکیت اراضی شهری اجازه میدهد نسبت به تأیید و صحت تاریخ معاملات خود به مراجع قضایی مراجعه کنند.
مبنای اصالت سند عادی
بر مبنای اصل صحت، مادامی که به اصالت اسناد عادی تنظیمی بین مردم خدشهای مثل اداعای جعل یا انکار وارد نشده باشد، اصل بر صحت آن بوده بنابراین طرح دعوای تنفیذ سند عادی مسموع نیست. بررسی موارد طرح دعوای تنفیذ سند عادی، بیانگر آن است که تا مادامی که سند عادی در مرجع قضایی مورد تردید یا ادعای جعل و انکار قرار نگرفته باشد، طرح دادخواست تنفیذ سند عادی موضوعیت ندارد و از موارد صدور قرار عدم استماع دعوا می باشد.
دعوای تنفیذ سند عادی
در دعوای تنفیذ سند عادی خواهان با طرف دعوای قرار دادن طرف قرارداد خویش از دادگاه می خواهد تا بر صحت و اصالت قرارداد منعقده وی با خوانده اذعان داشته و بر آن قرارداد مهر تأیید بزند. دعوا عبارت است ادّعای شخصی علیه شخصی دیگر نزد حاکم.
در واقع با طرح دعوی، شخصی به عنوان مدعی به دادگاه مراجعه و شخص دیگری را با مطالبه موضوع خاصی به عنوان مدعی علیه، طرف دعوا قرار خویش می دهد. اصولاً یکی از ارکان دعوا وجود مدعی است و از نظر حقوقی مدعی کسی است که ادعای وی خلاف ظاهر و خلاف اصل باشد.
شبکه های اجتماعی اوان
|
هدف از طرح دعوای تنفیذ قرارداد
اشخاصی که قصد طرح دعوای تنفیذ قرارداد را دارند معمولاً به دلیل رسیدن به یکی از اهداف ذیل به محاکم دادگستری مراجعه مینمایند:
اخذ تأیید از دادگاه نسبت به صحت و اصالت قرارداد منعقد شده.
اعتبار بخشیدن به سند عادی جهت استفاده از آثار حقوقی آن.
ضرورت اخذ حکم تنفیذ قرارداد به جهت تصریح قانونگذار در موارد مشخص قانونی
حکم تنفیذ قرارداد
ضرورت اخذ حکم تنفیذ قرارداد به جهت تصریح قانونگذار در موارد مشخص قانونی موارد اجباری طرح دعوای تنفیذ قرارداد که به شرح ذیل میباشد:
ماده ۷۱ قانون مالیاتهای مستقیم مصوب سال ۱۳۶۶ اصلاحی ۲۷/۱۱/۱۳۸۰
تبصره مادۀ ۷ قانون زمین شهری مصوب سال ۱۳۶۶
شرایط طرح دعوای تنفیذ قرارداد
وجود قرارداد بین طرفین دعوا
یکی از مهمترین شرایط دعوای تنفیذ قرارداد وجود قرارداد در بین طرفین دعوا میباشد که این قرارداد ممکن است به صورت کتبی یا شفاهی بوده و در صورت کتبی بودن نیز مطابق ماده ۱۲۸۶ قانون مدنی، رسمی یا عادی باشد.
دعوای تنفیذ در خصوص قراردادی که رسمی باشد اساساً سالبه به انتفاء موضوع بوده و به عبارت دیگر، در خصوص اسناد و قراردادهای رسمی دعوای تنفیذ معنی و مفهوم نداشته و هرگونه ادعا و اختلاف در خصوص اینگونه اسناد و قراردادها تابع شرایط و تشریفات رسیدگی خاص خود میباشد.
دعوای تنفیذ یا تائید سند عادی ( اثبات مالکیت)
بسیاری از قراردادهای ملکی منعقده فی ما بین طرفین درعرف کنونی به صورت عادی مبایعه نامه یا صلح نامه است. در برخی موارد ذی نفع در این خصوص دعوای تنفیذ یا تائید قرارداد یا اثبات مالکیت را مطرح می کند، چنین دعوایی قابلیت استماع دارد یا خیر؟
نظریه مشورتی در مورد تنفیذ سند عادی
طبق نظریه مشورتی شماره ۷/۹۹/۵۷۸ مورخ ۱۳۹۹/۰۵/۱۲ و نظریه مشورتی شماره ۴۴۶/۹۶/۷ مورخ ۱۳۹۶/۰۲/۲۶ با توجه به اینکه یکی از ارکان دعوا خلاف اصل بودن ادعای مدعی است و مطابق ماده ۲۲۳ قانون مدنی اصل بر صحت قراردادها است و تنفیذ صرفاً ناظر به معاملات فضولی و اکراهی است.
لذا تنفیذ یا تأیید اسناد عادی تحت عنوان بیعنامه، صلحنامه یا هبهنامه دعوا محسوب نمیشود و قابل استماع نیست. اما در صورتیکه منظور خواهان اثبات وقوع معامله و اثبات مالکیت باشد.
تنفیذ سند عادی در رای وحدت رویه
با توجه به رأی وحدت رویه شماره ۵۶۹ مورخ ۱۰/۱۰/۱۳۷۰ هیأت عمومی دیوان عالی کشور چنین خواستهای تنفیذ مبایعهنامه عادی نسبت به املاک ثبتنشده قابل استماع است و برعکس در مورد املاک ثبتشده، این خواسته مغایر با مواد ۲۲، ۴۲ و ۴۸ قانون ثبت اسناد و املاک مصوب ۱۳۱۰ با اصلاحات و الحاقات بعدی بوده و قابل استماع نیست؛ مگر مواردی که به موجب قانون تجویز شده است. مانند دعوای تأیید تاریخ تنظیم اسناد عادی موضوع تبصره ذیل ماده ۶ قانون اراضی شهری مصوب ۱۳۶۰٫
تنفیذ قرارداد
تنفیذ قرارداد به عنوان یک مفهوم کلی در ارتباط با تمامی انواع قراردادهای عادی میان طرفین مصداق دارد. به این ترتیب، برای هر یک از عقود مختلفی که به صورت عادی در قالب قراردادهایی نظیر بیع، رهن، صلح، هبه، مضاربه، جعاله و سایر موارد منعقد میشوند، میتوان دعوای مستقلی مرتبط با آن موضوع را مطرح کرد.
برای نمونه، میتوان به دعوای تنفیذ قولنامه یا دعوای تنفیذ صلحنامه اشاره کرد که هر یک مصادیق خاص خود را دارند. مفهوم تنفیذ قرارداد به معنای اعتبار بخشیدن به مفاد و محتوای قرارداد میان اشخاص است و در واقع به معنای اعلام وقوع معاملهای است که در قالب قراردادهای عادی صورت گرفته است.
در این فرآیند، معمولاً یکی از طرفین قرارداد برای به دست آوردن آثار حقوقی و اعتبار قرارداد به طرح دعوا علیه طرف دیگرمیپردازد تا از این طریق بتواند به سند عادی خود اعتبار اسناد رسمی اعطا کند. این نوع دعوی همچنین تحت عناوینی همچون اعلام صحت معامله یا تأیید معامله نیز قابلیت طرح در مراجع قضایی دارد.
تنفیذ قراردادهای عادی به همراه الزام به تنظیم سند
هدف از تنفیذ قراردادهای عادی چیست.؟ آیا در مورد املاک غیرمنقول که ملاک مالکیت، دفتر املاک اداره ثبت اسناد و املاک است منشأ اثر است؟ چنانچه دعوای مذکور به همراه دعوای الزام به تنظیم سند رسمی مطرح شود چه تصمیمی باید درباره آن گرفت؟
نظر اکثریت
بر طبق ماده ۲۲ قانون ثبت دولت کسی را مالک میشناسد که ملک به اسم وی ثبت شده باشد و مواد ۴۶ و ۴۷ همان قانون ثبت کلیه عقود معاملات راجع به عین یا منافع اموال غیرمنقول که دارای سابقه ثبت هستند و یا در مناطقی که اداره ثبت و دفاتر اسناد رسمی تشکیل است، الزامی اعلام کرده است.
اگر شخصی به تکلیف قانونی خود عمل نکرده و معاملهای در مورد اموال غیرمنقول به شیوهای غیررسمی و با استفاده از سند عادی انجام دهد، سپس اقدام به طرح دعوای تنفیذ معامله یا اثبات مالکیت در محاکم کند، نتایج حقوقی قابل توجهی خواهد داشت. به ویژه، محکومله میتواند به استناد این حکم از اداره ثبت تقاضای صدور سند مالکیت کند. در صورتی که شخصی به حقوق شرعی محکومله تعرض کند و او را به عنوان مالک نپذیرد، محکومله توانایی ارائه حکم تنفیذ یا حکم اثبات مالکیت را خواهد داشت. هدف از این اقدام، این است که دادگاه به تأیید وقوع ارکان معامله بپردازد، تا بدین وسیله محکومله بتواند با استناد به این تأیید، درخواست صدور سند مالکیت خود را به اداره مربوطه ارائه دهد.
قابل رسیدگی بودن دعوای تنفیذ یا اثبات مالکیت با ماده ۴۸ قانون ثبت مغایرتی ندارد. این ماده به صراحت بیان میکند که شخصی که تنها سند عادی در اختیار دارد، نمیتواند آن را به عنوان دلیل مالکیت خود در نظر بگیرد و از ادارات یا مراجع قضایی بخواهد که به آن ترتیب اثر دهند؛ به عنوان مثال، او نمیتواند با استفاده از سند عادی از شهرداری تقاضای صدور پروانه کند یا در محاکم به استناد آن درخواست خلعید از متصرف ملکی را مطرح نماید. با این حال، او میتواند با استناد به آن، دعوای تنفیذ معامله را تقدیم کرده و دعوای او نیز قابلیت استماع دارد.
بدون شک، یکی از راههای نمایانگر رابطه معاملاتی میان طرفین، سند عادی است. چنانچه از مفاد و منطوق سند، رضایت طرفین، و ایجاب و قبول آنها نسبت به وقوع معامله استنباط شود، به عنوان مثال، در صورتی که فروشنده و خریدار مشخص بوده و موضوع معامله روشن باشد و تمامی ثمن پرداخت شده و مبیع به خریدار تحویل و به تصرف او داده شود، اعتبار این سند بیشتر مشخص میشود.
حسب مواد ۱۰، ۱۹۰ و ۲۱۹ قانون مدنی و طبق قانون سند مبایعه نامه و ملک نافذ است مگر اینکه عادی باشد و این امر منافاتی با مواد ۴۷ و ۴۸ قانون ثبت ندارد. زیرا مواد مذکور مشعر بر این است که اسناد عادی در محاکم بهعنوان سند مالکیت پذیرفته نمیشوند. در صورتی که در مانحن فیه دارنده سند یاد شده آن را بهعنوان سند مالکیت ابراز نمیکند بلکه بهعنوان دلیلی بر وقوع معامله ارائه میکند و از محکمه الزام خوانده را به حضور در دفترخانه برای انجام تشریفات تنظیم سند رسمی در مقام اعمال مواد ۴۷ و ۴۸ قانون ثبت خواستار میشود.
علیهذا در این مورد دادگاه میتواند رأی به الزام فروشنده یا خریدار به تنظیم سند رسمی بدهد و بر همین اساس که قانونگذار در دو مورد طبق ماده ۱۲۹۰ قانون مدنی به اسناد عادی اعتبار اسناد رسمی را داده است که یکی از موارد آن در صورتی است که در مرجع قضایی ثابت شود که سند مزبور را طرفی که آن را تکذیب یا تردید کرده فیالواقع آن را امضاء یا مهر کرده است و این مورد قطعاً مربوط به مواردی میشود که معامله با سند عادی صورت گرفته است.
نظر اقلیت
با توجه به اینکه طبق ماده ۲۲۲ قانون ثبت دولت کسی را مالک میشناسد که; ملک به نام او ثبت شده باشد; بنابراین صرف دعوای تنفیذ معامله یا اثبات مالکیت و صدور حکم نسبت به آن فاقد اثر قانونی است;
زیرا در غیر این صورت تعارض در مالکیت پیش میآید چون از یکسو دفتر املاک شخصی را مالک ملک معین میشناسد و از سوی دیگر حکم دادگاه فرد دیگری را بهعنوان مالک معرفی میکند و این امر به نوعی مالکیت موازی برای افراد ایجاد میکند که برخلاف نظم و انتظام جامعه و در نتیجه برخلاف هدف قانونگذار است و کسی که دعوای اثبات مالکیت یا تنفیذ معامله مطرح میکند حتماً باید دعوای الزام به تنظیم سند رسمی نیز مطرح کند.
در غیر این صورت دعوای اثبات مالکیت یا تنفیذ معامله قابل استماع نخواهد بود و یا اساساً اگر خواهان دعوای الزام به تنظیم سند رسمی را اقامه کند دادگاه در صورت احراز تحقق معامله فیمابین خواهان و ایادی متعاقبه حکم به الزام به تنظیم سند رسمی صادر میکند و تنفیذ یا اثبات مالکیت فاقد اثر قانونی است و باید نسبت به آن قرار رد دعوا صادر شود.
نظر کمیسیون نشست قضائی (۴) مدنی
از آنجاییکه برای انتقال رسمی ملک تشریفات; و مقررات دست و پاگیری وجود دارد; فروش مال غیرمنقول نوعاً در بنگاه معاملات ملکی; با سند عادی انجام میشود. پس از انجام تشریفات مربوط به شهرداری; و اداره ثبت اسناد و املاک و انجام تعهدات خریدار و فروشنده اگر فروشنده شخصاً حاضر به انتقال رسمی ملک نشود; خریدار میتواند دادخواستی علیه فروشنده دایر بر الزام وی به تنظیم سند رسمی به دادگاه عمومی محل تقدیم کند.
البته مشروط به اینکه فروشنده در ملک مورد معامله سند رسمی; مالکیت داشته باشد و الا الزام به تنظیم سند رسمی; انتقال وجهه قانونی ندارد; در صورتی که فروشنده نیز با سند عادی ملک مورد معامله را خریداری کرده باشد; میتواند ید ماقبل خود را به دادرسی فرا خواند و خریدار که با ید ماقبل ملک معاملهای انجام نداده; الزام وی به انتقال رسمی ملک قابل پذیرش نیست.
از طرفی صحت مبایعهنامه عادی قبلی هم به اثبات نرسیده است و به هرحال جوابگو فقط فروشنده است و اگر فروشنده، ملک دیگری را انتقال داده باشد و مالک آن را تنفیذ نکند موضوع کلاهبرداری بوده و فروشنده به این اتهام تحت تعقیب واقع خواهد شد.
نمونه دادخواست تنفیذ قرارداد
مشخصات طرفین نام نام خانوادگی نام پدر سن شغل محل اقامت- خیابان – کوچه – پلاک- کدپستی
خواهان
خوانده
وکیل
خواسته یا موضوع:تنفیذ وصیتنامه عادی
دلایل و منضمات: کپی مصدق، وصیتنامه ٫ گواهی فوت ٫ استشهادیه ٫ عنداللزوم انجام کارشناسی
تنفیذ سند عادی
ریاست محترم دادگاه عمومی حقوقی
ریاست محترم مجتمع قضایی……
با سلام، احتراماً به استحضار میرساند، قای/ خانم… که در تاریخ… مرحوم شدهاند در تاریخ… در کمال صحت و سلامت وصیتنامه عادی را به نفع اینجانب تنظیم نموده و اینجانب نیز وصیت مذکور را بعد از فوت وی قبول کردهام. نظر به اینکه خوانده/ خواندگان که جزو ورثۀ متوفی به موجب گواهی انحصار وراثت شماره… صادره از شعبه… دادگاه عمومی… میباشند، از پذیرش وصیتنامه ابرازی مورخ… و عمل به مفاد آن امتناع مینمایند، فلذا صدور حکم به تنفیذ وصیتنامه عادی ابرازی فوقالذکر به استناد مواد ۲۷۶ الی ۲۹۹ قانون امور حسبی به انضمام جمیع خسارات و هزینه دادرسی مورد استدعاست.
محل امضاء – مهر – اثر انگشت
شماره و تاریخ ثبت دادخواست ریاست محترم شعبه ………… دادگاه …………… رسیدگی فرمایید.
نام و نام خانوادگی ارجاع
بیشتر بخوانید: وکیل حقوقی
وکیل پایه یک دادگستری گروه حقوقی اوان
استفاده از مشاوره حقوقی وکیل متخصص و باتجربه; در تمام مراحل رسیدگی پرونده های حقوقی و کیفری; از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا با انتخاب وکیل و مشاوره حقوقی قبل ازهر اقدام قانونی در وقت و هزینه های دادرسی صرفه جویی میشود و حق و حقوق موکل ضایع نمیشود.
گروه وکلای حقوقی اوان مجموعه ای متخصص از وکلای دادگستری، کارشناسان ارشد حقوق و حقوقدانان می باشد که با ارائه مشاوره های تخصصی، قبول وکالت و مشاوره در دعاوی حقوقی را بر عهده میگیرند.
سوالات و مشکلات حقوقی خود را با وکیل دادگستری تهران; وکیل دادگستری مشهد; وکیل دادگستری قم; وکیل دادگستری کرج; مربوط به وکلای گروه حقوقی اوان مطرح نمائید تا در کوتاهترین زمان ممکن پاسخگوی شما باشند.
جمع بندی
به موجب تنفیذ سند عادی ، طرفین میتوانند برای احقاق حقوق خود، اقدام به طرح دعوا برای تأیید اعتبار قراردادهای عادی نمایند. این نوع دعوا به ویژه در مواردی که اشخاص بدون استفاده از اسناد رسمی، معاملهای بر روی اموال غیرمنقول انجام دادهاند، اهمیت پیدا میکند. با توجه به پیچیدگیهای حقوقی و لزوم تأمین حقوق مالکیت، مشاوره و راهنمایی از وکلای متخصص در این زمینه ضروری است.
گروه وکلای اوان به عنوان وکلای متخصص در دعوای تنفیذ، آمادهاند تا با دانش و تجربه خود در زمینه حقوقی، مشتریانِ خود را در این پروسه حمایت کنند. این گروه با تکیه بر فرهنگ حقوقی و تسلط بر قوانین مربوطه، به شما کمک میکند تا در دعوای تنفیذ سند عادی، بهترین نتایج را به دست آورید.
سوالات متداول
دادخواست تنفیذ سند عادی به معنای درخواست تأیید اعتبار یک قرارداد عادی در دادگاه است که به منظور حک کردن آثار حقوقی مرتبط با آن معامله ارائه میشود.
خیر، بعد از صدور حکم تنفیذ معامله از دادگاه، میتوان از اداره ثبت تقاضای صدور سند مالکیت کرد.
برای طرح دادخواست تنفیذ، باید رضایت طرفین، ایجاب و قبول، مشخص بودن موضوع معامله، و پرداخت ثمن به طور کامل وجود داشته باشد.
گروه وکلای اوان با ارائه مشاوره تخصصی، تنظیم دادخواست، و نمایندگی در محاکم، میتواند در کلیه مراحل دعوای تنفیذ، از جمله جمعآوری مستندات و پیگیری حقوقی، کمک نماید.
نظرات ارزشمند شما به ما کمک میکند تا خدمات خود را در زمینه دادخواست تنفیذ سند عادی بهبود بخشیم. لطفاً تجربه خود را با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.
از طریق دکمه زیر میتوانید لینک صفحه را اشتراک گذاری کنید.
Comments (4)
وحید ملک محمدی - 1400/06/14
با سلام و خسته نباشید .
بنده طی رسید عادی دست نویس جهت اثبات حقانیت و مالکیت خود به دو دستگاه تراش و فرز که از شریک خود داشتم به دیوان ارائه دادم که ایشان شکایت جعل مطرح کرد و اصالت خط و مکتوبه منتصب به شریکم اثبات شد. در حال حاضر یک قرار منع تعقیب و یک حکم تایید از دادگاه به نفع خود دارم لذا دادخواست تنفیض نسبت به این رسید را میخواهم انجام بدهم ممنون میشم از راهنماییتان
گروه وکلای حقوقی اوان - 1400/06/15
با سلام تماس بگیرید توضیح بدم خدمت شما
یعقوب عباسی - 1400/07/26
باسلام. فردی باارایه یک برگ قولنامه عادی جعلی ویک برگ صورت جلسه تحویل ملک، ادعای مالکیت به ملکی که تحت تصرف ومالکیت اینجانب میباشدرانمود وبامراجعه به محاکم،شکایتی تحت عناوین ورودبه عنف وایجادمزاحمت علیه اینجانب مطرح کرد.نسبت به اسنادارایه شده، ادعای جعلیت امضاواثرانگشت مندرج درذیل انها را نمودم وبازپرس محترم قرارکارشناسی صادرنمود.لیکن کارشناس محترم باتوسل به اینکه :”باشماره تلفن اعلامی اینجانب امکان برقراری تماس میسرنشد”.قرارکارشناسی صادره رابلااقدام به بازپرسی عودت،وبازپرس محترم بدون اخطاربه اینجانب مبادرت به صدورقرارمنع تعقیب به جهت فقدادله کافی نمود.متاسفانه دادگاه نیزبااستنادبه همین قرارمنع تعقیب بدون آنکه به اصالت اسنادرسیدگی نمایدمبادرت به صدورحکم محکومیت علیه اینجانب نمودودستورتخلیه وتحویل ملک راداد.حال من چیکارمیتوانم بکنم.اگردادخواست رسیدگی به اصالت اسناددرمحاکم حقوقی بدهم ایارسیدگی میشود.؟باسپاس
گروه وکلای حقوقی اوان - 1400/07/28
با سلام؛ تماس بگیرید توضیح بدیم.